صـــدای قـــلب نــیست
صـــدای پــــای تــوست
کـه شـب ها در ســینـه ام مــی دوی
کـــافی اســـت کــمی خــسته شوی
کـــافی اســـت کــمی بـایـستی

گاهی به سرم می زند بزنم زیر همه چیز و همه چیز !
اما سر که کاره ای نیست ، این “دل” است که فرمانروایی میکند …

برای تو میمیرم … تو وانمود کن که تب کرده ای …
همین کافیست … !

نظرات شما عزیزان:
|